بیدل دهلوی:من نمیگویم زیان کن یا به فکر سود باش ای ز فرصت بیخبر در هر چه باشی زود باش
❈۱❈
من نمیگویم زیان کن یا به فکر سود باش
ای ز فرصت بیخبر در هر چه باشی زود باش
در طلب تشنیع کوتاهی مکش از هیچکس
شعله هم گر بال بی آبی گشاید دود باش
❈۲❈
زیب هستی چیست غیر از شور عشق و ساز حسن
نکهت گل گر نهای دود دماغ عود باش
از خموشی گر بچینی دستگاه عافیت
گفتگو هم عالمی دارد نفس فرسود باش
❈۳❈
راحتیگر هست در آغوش سعی بیخودیست
یک قلم لغزش چو مژگانهای خوابآلود باش
مومیایی هم شکستن خالی از تعمیر نیست
ای زیانت هیچ بهر دردمندی سود باش
❈۴❈
خاک آدم، آتش ابلیس دارد درکمین
از تعین هم برآیی حاسد و محسود باش
چیست دل تا روکش دیدار باید ساختن
حسن بیپروا خوشست آیینهگو مر دود باش
❈۵❈
زینهمه سعی طلب جز عافیت مطلوب نیست
گر همه داغست هر جا شعله آب آسود باش
نقد حیرتخانهٔ هستی صدایی بیش نیست
ای عدم نامی به دست آوردهای موجود باش
❈۶❈
بر مقیمان سرای عاریت بیدل مپیچ
چون تو اینجا نیستی گوهر که خواهد بود باش
کامنت ها