بیدل دهلوی:پیش توانگرمنشان، پهلوی لاغر مگشا دستبههر دستمده، چشم بههردرمگشا
❈۱❈
پیش توانگرمنشان، پهلوی لاغر مگشا
دستبههر دستمده، چشم بههردرمگشا
تا زیقینت بهگمان، چشم نپوشند خسان
بند نقاب سحرت در صف شبپر مگشا
❈۲❈
همت تمکین نظرت نیست کم ازموجگهر
جیب حیا تا ندری خاک شووپرمگشا
تا نفتد شمع صفتآتش غارت به سرت
در بر محفل ز میانتکمر زر مگشا
❈۳❈
آب رخکس نرود جز به تقاضای هوس
شیشه تهیگیر ز می یا لب ساغر مگشا
گر به خود افتد نگهت، پشم نداردکلهت
ننگکلی تا نکشی در همه جا سرمگشا
❈۴❈
لب بههم آر از من وما، وعظ و بیان پرمسرا
پشت ورخ این دو ورق تهکن و دفتر مگشا
ماتم هم در نظر است انجمن عبرت ما
چشمی اگر بازکنی بیمژهٔ تر مگشا
❈۵❈
ای نفست صبح ازل تا ابدت چیست جدل
یکسرتز رشتهبساست آنسر دیگرمگشا
بیدل از آیینهٔ ما غیر ادبگل نکند
خون تحیر به خیال از رگ جوهر مگشا
کامنت ها