بیدل دهلوی:به بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش فشار چین جبین ریخت با عرق رنگش
❈۱❈
به بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش
فشار چین جبین ریخت با عرق رنگش
درین چمن سر و برگ حضور رنگ کراست؟
حنا اگر نکشد دامن گل از چنگش
❈۲❈
گلی که بوی وفای تو در نظر دارد
به سنگ هم چه خیال است بشکند رنگش
به حیرتم چه تمنا شکست دامن اشک
که درد آبله پایی نمیکند لنگش
❈۳❈
خرد نداشت سر و برگ نشئهٔ تحقیق
ز یک دو جام رساندم به عالم بنگش
تلاش وادی نومیدیام از آن بیش است
که اشک سبحه کشد در شمار فرسنگش
❈۴❈
مزار کوهکن آن دم که بیچراغ شود
فتیله ترکند از خون من رگ سنگش
اگر ز آینهٔ دل غبار بردارند
عبیر پیرهن کعبه جوشد از رنگش
❈۵❈
نیافتیم در این عبرت انجمن سازی
که چون سپند نغلتد به سرمه آهنگش
به خویش باز نشد چشم ما ز وحشت عمر
دگر چه کار گشاید ز فرصت تنگش
❈۶❈
به چار سوی تامل نیافتم بیدل
ترازویی که گرانتر ز دل بود سنگش
کامنت ها