بیدل دهلوی:اگر زین رنگ، تمکین میزند موج از سراپایش خرام خویش هم مشکل تواند برد از جایش
❈۱❈
اگر زین رنگ، تمکین میزند موج از سراپایش
خرام خویش هم مشکل تواند برد از جایش
به غارت رفتهٔ گرد خرام او دلی دارم
که چون گیسوی محبوبان پریشانیست اجزایش
❈۲❈
زبان در سرمه میغلتد اسیران نگاهش را
صدا را هم رهایی نیست از مژگان گیرایش
نگاه از چشم حیرانم چو دود از داغ میجوشد
قیامت ریخت بر آیینهام برق تماشایش
❈۳❈
نخواهد دود خود را شعله داغ خجلت پستی
نیفتد سایه بر خاک از غرور نخل بالایش
وفا در هر صفت بیرنگ تأثیری نمیباشد
هنوز از خاک مشتاقان حنایی میشود پایش
❈۴❈
وداع هستی عاشق ندارد آن قدر کوشش
همان برگشتن از یاد تو خالی میکند جایش
نگردد زایل از اشک ندامت نقش پیشانی
خطوط موج شستن مشکل است از آب دریایش
❈۵❈
ندارد طاقت یک جنبش مژگان دل عاشق
ز بس چون اشک لبریز چکیدنهاست مینایش
به این هستی فنا را دستگاه رفع خجلت کن
به کام خس مگر از شعله بالد ناکسیهایش
❈۶❈
به این بیمطلبی احرام خواهش بستهام بیدل
که آگه نیست سایل هم ز افسون تقاضایش
کامنت ها