گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:بی‌خلل نگذاشت گل را صنعت اجزای خویش بهر مینا سنگها زد کوه بر مینای خویش

❈۱❈
بی‌خلل نگذاشت گل را صنعت اجزای خویش بهر مینا سنگها زد کوه بر مینای خویش
هرزه باید تاخت عمری در تلاش عافیت تا توان از سیر زانو تیشه زد بر پای خویش
❈۲❈
هر نفس آوارهٔ فکر کنار دیگریم قطرهٔ ما را هوس نگذاشت در دربای خویش
عالم انس از فراموشان وحشت مشربی‌ست گردباد این گل به سر زد آخر از صحرای خویش
❈۳❈
بار نومیدی به دوشم همچو شمع افتاده است باید ای یاران سر افکندن ز گردن‌های خویش
تا بر آید از فشار تنگی این انجمن هرکه هست از خویش خالی می‌نماید جای خویش
❈۴❈
دل هزار آیینه روشن کرد اما پی‌نبرد فطرت بی‌نور ما بر معنی پیدای خویش
رفته‌ایم از خویش و حسرت‌ها فراهم کرده‌ایم عالم طول امل جمع است در شبهای خویش
❈۵❈
هر کجا خواهی رسید امروز در پیش و پس است وای بر تو گر نباشی محرم فردای خویش
رنگ و بو چون غنچه‌ات آخرگریبان می‌درد این قباها تنگ نتوان دوخت بر بالای خویش
❈۶❈
صد قیامت گر بر آید بر نخواهد آمدن عاشق از ذوق طلب‌، معشوق از استغنای خویش
بیدل از افسانه‌ات عمری‌ست گوشم پر شده‌ست یک نفس تن زن‌ که ازخود بشنوم غوغای خویش

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۸۴۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها