گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:گشتم از بی‌دست و پاییها به خشک و تر محیط کشتی از تسلیم پیدا کرد ساحل در محیط

❈۱❈
گشتم از بی‌دست و پاییها به خشک و تر محیط کشتی از تسلیم پیدا کرد ساحل در محیط
قاصدان شوق یکسر ناخدایی می‌کنند موجها دارد ز چشمم تا در دلبر محیط
❈۲❈
دل به هر اندیشه فال انقلابی می‌زند می‌کند از هر نسیمی نسخهٔ ابتر محیط
گر چنین افسردگی جوشد زطبع روزگار رفته رفته می‌خزد در دیدهٔ‌ گوهر محیط
❈۳❈
شوخی برگ نگه در دیدهٔ آیینه نیست همچو گوهر موج ما را گشت چشم‌ تر محیط
طبع چون ممتاز اعیان شد وطن هم غربتست می‌کند حاصل ‌گهر گرد یتیمی در محیط
❈۴❈
هر قدر ساز تعلق بیش‌، وحشت بیشتر می‌گشاید در خور امواج بال و پر محیط
شفقت حال ضعیفان بر بزرگان ننگ نیست خار و خس را همچو گل جا می‌هد بر سر محیط
❈۵❈
چون به عزلت خو گرفتی فکر آزادی خطاست آب‌ گوهر گشته نتواند شدن دیگر محیط
چشم حیران مرا آیینه‌ای فهمیده است در طلسم‌ گوهر من نیست بی‌لنگر محیط
❈۶❈
محرم او کیست‌،‌ گرد خویش می‌گردیده باش حلقه‌ای دارد ز گردابت برون در محیط
دستگاه مستی ارباب معنی باده نیست بیدل از چشم تر خود می‌کشد ساغر محیط

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۸۵۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حمید زارعیِ مرودشت
2016-03-25T23:46:22
چشمِ حیرانِ مرا، آیینه‌ای فهمیده استدر طلسم‌ِ گوهرِ من نیست، بی‌ لنگر محیط..بیتِ فوق العاده ای‌ست.بیدل در حیرت به سر میبره و همیشه محوِ تماشای معشوق هست.کسی که حیران باشه حتا اشک هم نمیریزه، حتا پلک هم نمیزنه و سراپا چشم هست.آینه هم سراپا چشم هست و پلک نمیزنه.توی دیوانِ بیدل آیینه نمادِ حیرت و زل زدن هست.توی این بیت میگه حیرانیِ چشم منو آیینه فهمیده و بس.و بعد توضیح میده که من دریایی اشک در چشم دارم ولی از فرطِ حیرت این دریای اشک جاری نمیشه و انگار دریا رو لنگر کردن و از تکاپو باز مونده..محیط یعنی دریا.مراعاتِ نظیر رو در نهایتِ استادی به کار گرفته بینِ لنگر و گوهر و محیط.و خودِ کلمه ی گوهر هم ایهامِ زیبایی داره.گوهر هم به معنای مروارید هست و هم به معنای ذات و جوهره ی هرچیز.گفتیم که قدما معتقد بودن برای تولید مروارید قطره ی آب به تمرکز میرسه، پس در مروارید مقداری آب هست که از موج زدن باز ایستاده.هرقدر توضیح بدیم بازم جا برای بسطِ این بیت وجود داره.واقعن کودوم شاعر رو داریم اینقدر زیبا بنویسه؟