گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:نمی‌شود کس ازین عبرت انجمن محظوظ مگر چو شمع‌ کنی دل به سوختن محظوظ

❈۱❈
نمی‌شود کس ازین عبرت انجمن محظوظ مگر چو شمع‌ کنی دل به سوختن محظوظ
در جنون زن و از کلفت لباس برآ چه زندگیست که باشد کس از کفن محظوظ
❈۲❈
نفس نمانده هنوز از ترانه‌های امل چو دود شمع خموشی به ما و من محظوظ
جهان قلمرو امن است اگر توان گردید چو طبع‌کر به اشارت ز هر سخن محظوظ
❈۳❈
ز دور گردی تمییز خلق کم دیدم که کس نرفته به غربت شد از وطن محظوظ
درین بساط نیفتاد چشم عبرت ما به رفتنی که توان شد ز آمدن محظوظ
❈۴❈
ز تردماغی وضع ادب مگوی و مپرس ز یوسفیم به بویی ز پیرهن محظوظ
کراست وسوسهٔ هستی از حضور عدم نشسته‌ایم به خلوت در انجمن محظوظ
❈۵❈
ز رقص بسملم این نغمه می‌خورد بر گوش که عالمی است به این رنگ پر زدن محظوظ
به فهم عالم بیکار اگر رسی بیدل به حرف و صوت نیابی کسی چو من محظوظ

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۸۵۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها