بیدل دهلوی:نشستهای ز دل تنگ بر در تصدیع دمیکه واشود این قفل عالمیست وسیع
❈۱❈
نشستهای ز دل تنگ بر در تصدیع
دمیکه واشود این قفل عالمیست وسیع
به خویش گر نرسی آنقدر غرابت نیست
که سرکشیدهای از کارگاه صنع بدیع
❈۲❈
طلب ز هرچه تسلی شود غنیمتگیر
به جوع میمکد انگشت خوبش طفل رضیع
قیامت است طمع ز امتلا نمیمیرد
که تا به حلق رسیده است میخورد تشنیع
❈۳❈
چه غفلت است که چون شمع گل به سر باشی
به زیر تیغ نشستن ندارد این تقطیع
بهگرد قاصد همت رسیدن آسان نیست
ز مقصد آنطرفش برده گامهای وسیع
❈۴❈
بدون خاک حضور یقین نشد روشن
چراغ نقش قدم داشت این بساط رفیع
بقا فنا به کنار و فنا بقا به بغل
همین ربیع و خریفست هم خریف وربیع
❈۵❈
ز شرم چشم گشودن به بارگاه حضور
عرق تو آینه پرداز تا بریم شفیع
پس از تأمل بسیار شد عیان بیدل
که علت است تفاوتگر مطاع و مطیع
کامنت ها