بیدل دهلوی:ما شهیدان را وضویی دادهاند از آب تیغ سجده آموز سر ما نیست جز محراب تیغ
❈۱❈
ما شهیدان را وضویی دادهاند از آب تیغ
سجده آموز سر ما نیست جز محراب تیغ
چهره با خورشیدگشتن طاقت خفاش نیست
خیره میگردد نگاه بیجگر از آب تیغ
❈۲❈
هر سریکز فکر ابروی کجت گردید خم
از گریبان غوطه زد در حلقهٔ گرداب تیغ
دل ز مژگانهای شوخت هم بساط نشتر است
چشم حیران در خیال ابرویت همخواب تیغ
❈۳❈
نیست ممکن پیش ابروی تو سر برداشتن
بیخودیهای دگر دارد شراب ناب تیغ
از زدودن بیطراوت نیست زنگار خطت
شسته میبالد بهار سبزهات از آب تیغ
❈۴❈
خون ما در پرده بالی میزند اما چه سود؟
شوخی این نغمه موقوفست بر مضراب تیغ
انتظاری در مزاج هر مراقب طینتی است
گل کند شاید ز خونم مطلب نایاب تیغ
❈۵❈
بیتکلف مگذر از فیض شهادتگاه عشق
صبح دیگر میزند جوش از دم سیراب تیغ
جوهر مردی نداری بحث با مردان خطاست
سینهداران سطر زخمی خواندهاند از باب تیغ
❈۶❈
نیستم افسرده رنگ عرصهگاه امتحان
خون گرمم میفروزد شمع در محراب تیغ
بی هنر مشکل که باشد تازهروییهای مرد
کرده جوهر شبنمی با سبزهٔ شاداب تیغ
❈۷❈
مایهٔگردنکشی غارت کمین آفت است
همچو شمع اینجا سر بیسجده باشد باب تیغ
بیدم تسلیم مگذر پیش ابرویکجش
سر به گستاخی مکش گر دیدهای آداب تیغ
❈۸❈
بیدل از مژگان خوابآلود او ایمن مباش
میگشاید فتنهها چشم ازکمین خواب تیغ
کامنت ها