بیدل دهلوی:رساندهایم درین عرصهٔ خیال آهنگ چو شمع ناوک آهی به شوخی پر رنگ
❈۱❈
رساندهایم درین عرصهٔ خیال آهنگ
چو شمع ناوک آهی به شوخی پر رنگ
ز ناامیدی دلها دلت چه غم دارد
شکست ساغر و میناست طبل عشرت سنگ
❈۲❈
شرابخانهٔ هستی که عشق ساقی اوست
بجز خیال حدوث و قدم ندارد بنگ
درین چمن همه با جیب خویش ساختهایم
کسی ندید که گل دامن که داشت به چنگ
❈۳❈
سواد الفت این دشت عبرتاندوز است
نگاهی آب ده از سرمهدان داغ پلنگ
در آرزوی شکستی که چشم بد مرساد
درین ستمکده ما هم رسیدهایم به رنگ
❈۴❈
خیال اینهمه داغ غرور غفلت ماست
صفا ودیعت نازبست در طبیعت رنگ
به قلزمی که فتد سایهٔ بناگوشت
گهر به رشته کشد خارهای پشت نهنگ
❈۵❈
چه آفتی تو که نقاش فتنهٔ نگهت
به رنگ رفته کشد مخمل غبار فرنگ
چو گل جز این که گریبان درم علاجی نیست
فشرده است به صد رنگ کلفتم دل تنگ
❈۶❈
هنوز شیشه نهای، نشئه عالم دگر است
تفاوت عدم و کم، مدان پری تا سنگ
به دوش برق کشیدیم بار خود بیدل
ز خویش رفتن ما اینقدر نداشت درنگ
کامنت ها