بیدل دهلوی:به رنگی یأس جوشیده‌ست با دل که درد آید اگر گویم بیا دل
❈۱❈
به رنگی یأس جوشیده‌ست با دل
که درد آید اگر گویم بیا دل
خجالت مقصد چشم است کو چشم
غمت باب دل است اما کجا دل
❈۲❈
سراپا ناله می‌جوشیم چون موج
تپش خون کرد در هر عضو ما دل
درای کاروان دشت یأسیم
چه سازد گر ننالد بینوا دل
❈۳❈
سراغ ما غبار بال عنقاست
به رنگ رفته دارد نقش پا دل
ز اشک و آه مشتاقان مپرسید
هجوم بسمل است از دیده تا دل
❈۴❈
ز پرواز نفس غافل مباشید
چو شبنم ریشه دارد در هوا دل
ز خاک ما قدم فهمیده بردار
مبادا بشکنی در زیر پا دل
❈۵❈
درین محفل کسی محتاج کس نیست
همین کار دل افتاده‌ست با دل
گرفتارم گرفتارم گرفتار
نمی‌دانم نفس دام است یا دل
❈۶❈
به صورت بیدلم اما به معنی
بود چون اشک سر تا پای ما دل
کامنت ها