گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:بس که چون سایه‌ام از روز ازل تیره رقم خط پیشانی من گم شده در نقش قدم

❈۱❈
بس که چون سایه‌ام از روز ازل تیره رقم خط پیشانی من گم شده در نقش قدم
عشق هر سو کشدم چاره همان تسلیم است غیر خورشید پر و بال ندارد شبنم
❈۲❈
قطع خود کرده‌ام از خیر و شرم هیچ مپرس خط کشد بر عمل خود چو شود دست قلم
راحت از عالم اسباب تغافل دارد مژه بی‌ دوختن چشم نیاید بر هم
❈۳❈
فیض ایثار اگر عرض تمتع ندهد مار ازگنج چه اندوده و ماهی ز درم
نبرد چشم طمع سیری از اسباب جهان رشتهٔ موج ندوزد لب‌ گرداب به هم
❈۴❈
طالب صحبت معنی نظران باید بود خاک در صحن بهشتی که ندارد آدم
عشق هر جا فکند مایدهٔ حسن ادب هم به پایت‌ که به پایت نتوان خورد قسم
❈۵❈
عجز طاقت چقدر سرمهٔ عبرت دارد بسکه خم شد قد ما ماند نظر محو قدم
موی ژولیده همان افسر دیوانهٔ ماست علم شعله به جز دود ندارد پرچم
❈۶❈
عجز هم‌ کاش نمی‌کرد گل از جرأت ما تیغ ما تهمت خون می‌کشد از ریزش دم
بی فنا چارهٔ تشویش نفس ممکن نیست پنبه‌ گردد مگر این رشته‌ که‌ گردد محکم
❈۷❈
به چه امید کنم خواهش وصلش بیدل من ‌که آغوش وداع خودم از قامت خم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۹۵۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حمیدِ زارعیِ مرودشت
2018-01-19T23:43:41
‌به چه امّید کنم خواهشِ وصلش بیدل؟من ‌که آغوشِ وداعِ خودم از قامتِ خَم(بیدلِ‌دهلوی)خودم = خود ام. آغوشِ وداعِ خودم = آغوشی برای خداحافظی با خود می‌باشم.معنی بیت:من با چه امیدی، آرزوی وصلِ او را داشته باشم، وقتی قامتم که از پیری خم شده است، انگار خودم را برای خداحافظی در آغوش گرفته است.آدم‌ها در زمانِ خداحافظی، یک‌دیگر را در آغوش می‌گیرند.بیدل بسیار استادانه، قامتِ خمیده‌ی افرادِ پیر را، به آغوشی تشبیه کرده است که خودشان را برای خداحافظی در آغوش گرفته‌ است.حرفِ بیت این است که من پیرم و رفتنی و معشوقم جوان است و ماندنی، پس به چه امیدی آرزوی وصالش را داشته باشم.اما بیدل هر کلامی را به زیباترین حالتِ ممکن بیان می‌کند.در این‌جا هم پیری را اینگونه توصیف می‌کند که وقتی خودم را در آغوش گرفته‌ام، جایی برای در آغوش گرفتنِ معشوقِ جوان ندارم. وصال با آغوش همراه است و آغوشِ بیدل، از خودش پر است.در نهایت، معنا کردنِ شعر بیدل، امری‌ست محال. چون آن زیباییِ شاهکار را از بین می‌برد. پس بهتر است بعد از خواندن معنا، باز هم به بیت توجه کنیم در مقابلِ این کلامِ معجزه‌گر، سرِ تعظیم فرود آوریم.کانال برکه‌ی کهنپیوند به وبگاه بیرونی‌‌