بیدل دهلوی:دوش چون نی سطر دردی میچکید از خامهام نالهها خواهد پر افشاند ازگشاد نامهام
❈۱❈
دوش چون نی سطر دردی میچکید از خامهام
نالهها خواهد پر افشاند ازگشاد نامهام
شمع را جز سوختن آینهدار هوش نیست
پنبهٔ گوشست یکسر سوز این هنگامهام
❈۲❈
تا به کی باشد هوس محوکشاکشهای ناز
داغکرد اندیشهٔ رد و قبول عامهام
قدر دانی در بساط امتیاز دهر نیست
ورنه من در مکتب بیدانشی علامهام
❈۳❈
پیش من نه آسمان پشمی ندارد درکلاه
میدهد زاهد فریب عصمت عمامهام
لوح امکان در خور بالیدن نطقم نبود
فکر معنیهای نازک کرد نال خامهام
❈۴❈
تا بهکی پوشد نفس عریان تنیهای مرا
بیشتر چون صبح رنگ خاک دارد جامهام
بیدل از یوسف دماغ بینیاز من پراست
انفعال بوی پیراهن ندارد شامهام
کامنت ها