بیدل دهلوی:به مهر مادرگیتی مکش رنج امید اینجا که خونها میخورد تا شیر میگردد سفید اینجا
❈۱❈
به مهر مادرگیتی مکش رنج امید اینجا
که خونها میخورد تا شیر میگردد سفید اینجا
مقیم نارسایی باش پیش از خاک گردیدن
کهسعی هردوعالم چون عرق خواهد چکید اینجا
❈۲❈
محیط از جنبش هر قطرهصد توفان جنون دارد
شکست رنگ امکان بود اگر یکدل تپید اینجا
گداز نیستی از انتظارم برنمیآرد
ز خاکستر شدنگل میکند چشم سفید اینجا
❈۳❈
ز ساز الفت آهنگ عدم در پردةگوشم
نوایی میرسدکز بیخودی نتوان شنید اینجا
درین محنتسرا آیینهٔ اشک یتیمانم
که در بیدست و پایی هم مرا باید دوید اینجا
❈۴❈
کباب خام سوز آتش حسرت دلی دارم
که هرجا بینوایی سوخت دودش سرکشید اینجا
نیاز سرکشان حسن آشوبی دگر دارد
کمینگاه تغافل شد اگر ابرو خمید اینجا
❈۵❈
تپشهای نفس ز پردة تحقق میگوید
که تا از خود اثر داری نخواهی آرمید اینجا
بلندست آنقدرها آشیان عجز ما بیدل
که بیسعی شکست بال و پر نتوان رسید اینجا
کامنت ها