بیدل دهلوی:هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما یادش دل ما برد به جای دگر از ما
❈۱❈
هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما
یادش دل ما برد به جای دگر از ما
امید حریف نفس سست عنان نیست
ما را برسانید به او پیشتر از ما
❈۲❈
دل را فلک آخر بهگدازی نپسندید
هیهات چه برسنگ زد این شیشهگراز ما
تاکی هوس آوارهٔ پرواز توان زیست
یاربکه جداکرد سر زیر پر از ما؟
❈۳❈
آیینه به بر غافل از آن جلوه دمیدیم
جز ما نتوان یافتکسی را بتر از ما
بیپردگی آیینهٔ آثار غنا نیست
عریانی ما برد کلاه وکمر از ما
❈۴❈
گوهر ز قناعتگره طبع محیط است
ازکس دل پر نیست فلک را مگر از ما
کس آینه بر طاق تغافل نپسندد
از خود نگرفتی خبر ای بیخبر از ما
❈۵❈
ما را ز درت جرأت دوری چه خیال است
صد مرحله دوراست درین ره جگراز ما
تا حشر درین بزم محال است توان برد
خلوت زتو و عالم بیرون در از ما
❈۶❈
عمریست وفا ممتحن ناز و نیاز است
نی تیغ ز دست تو جدا شد نه سر از ما
زحمتکش وهمیم چه ادبار و چه اقبال
بیدل نتوانگفت شب از ما سحر از ما
کامنت ها