گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم که آن ناز آفرین صیاد خوش دارد به فریادم

❈۱❈
ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم که آن ناز آفرین صیاد خوش دارد به فریادم
خرد بیهوده می‌سوزد دماغ فکر تعمیرم غم‌آباد جنونم خانه ویرانی است بنیادم
❈۲❈
به توفان رفتهٔ شوقم ز آرامم چه می‌پرسی که من گر خاک هم گردم همان در دامن بادم
دماغ نکهت ‌گل از وداع غنچه می‌بالد محبت همچو آه از رفتن دل کرده ایجادم
❈۳❈
ز بس‌گرم است در یادت هوای عالم الفت عرق آلوده می‌آید ز دل اشک شرر بادم
خبر از خود ندارم لیک در دشت تمنایت دل‌گمگشته‌ای دارم که از من می‌دهد یادم
❈۴❈
غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم
امید تلخکامان وفا شیرینیی دارد لب حسرت به جوی شیر تر کرده است فرهادم
❈۵❈
ز پرواز دگر چون بلبل تصویر محرومم پری در رنگ می‌افشانم و حیران صیادم
قفس از ششجهت باز است اما ساز وحشت کو من و آن بی پروبالی که نتوان کرد آزادم
❈۶❈
شکوه فطرتم فرشست هرجا می‌روی بیدل ز هستی تا ‌عدم یک سایه افکنده است شمشادم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۰۴۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com
2017-09-04T07:17:57
نمی دانم که این کار ندانسته هست یا دانستهبیت نخست مصرع دوم:(نامهربان صیاد) را کسی یا گروهی (ناز آفرین صیاد) راستی راستی از اینگونه من درآئردیهای بند تنبانی به آدم تهوع دست می دهد امید در امانت داری سخنان شاعران دقت لازم را بکار گیریدو
نادر..
2017-05-14T02:54:16
به توفان رفتهٔ شوقم، ز آرامم چه می‌پرسی!که من گر خاک هم گردم همان در دامن بادم ..
عزیز رفیعی
2019-01-10T22:49:33
این شعر را استاد محمد حسین سرآهنگ با طرز غزل خیلی زیبا سروده است
کایسا
2023-09-21T15:25:12.2360249
صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من به تکلف اگرم خامه ‌ی بهزاد کنید می‌گه من با هیچی نمی‌تونم این ناوک(تیر) را از دلم بیرون بکشم، حتی اگر بخوام با قلم بهزاد بکشم. بیدل معمولا از «کشیدن» کلی مفاهیم ایهامی استخراج می‌کند: ۱- کشیده شدن به سمت چیزی ۲- حسرت کشیدن ۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش می‌آورد مثل همین بیت، که معنی نقاشی‌کردن هم بدهد.   یعنی حتی بهزاد هم نمی‌تونه اینو بکشه😃 یا در همین شعر غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم   در جایی دیگر هم می‌گوید: به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من   و در جای دیگر: به این ضعیفی‌ که بار دردم‌، شکسته در طبع رنگ زردم به‌گرد نقاش شوق‌ گردم‌،‌که می‌کشد حسرتم به سویت