گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم به این آتش که من دارم مگر آتش‌ کند سردم

❈۱❈
ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم به این آتش که من دارم مگر آتش‌ کند سردم
اسیر ششدر و تدبیر آزادی جنونست این چو طاس نرد هر نقشی‌که آوردم نیاوردم
❈۲❈
چو شبنم شرم پیدایی‌ست آثار سراغ من عرق چندان که می‌بالد بلندی می‌کند گردم
چو اوراق خزان بی‌اعتبارم خوانده‌اند اما جهانی رنگ سیلی خورده است از چهرهٔ زردم
❈۳❈
در آن مکتب که استغنا عیار معنی‌ام ‌گیرد کلاه جم بنازد بر شکست‌گوشهٔ فردم
ز خویشم می‌برد یاد خرام او به آن مستی که‌گل پیمانه‌گرداند اگر چون رنگ برگردم
❈۴❈
ز عریانی درین میدان ندارم ننگ رسوایی شکوه جوهر تیغم خط پیشانی مردم
وفایم خجلت ناقدردانی برنمی‌دارد اگر بر آبله پا می‌نهم دل می‌کند دردم
❈۵❈
نی‌ام بیدل خجالت مایهٔ ننگ تهی‌دستی چو مضمون در خیال هر که می‌آیم ره آوردم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۰۵۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

قسیم طوفان
2013-01-02T23:39:12
درود باد بر شما در مصرع دوم بجای آتش سوزی است به شکل ذیل ((به این سوزی که من دارم مگر آتش کند سردم ))با احترام
فیض بارش
2018-11-30T22:03:40
دوردبا طوفان عزیز موافقم نمونه های قدیمی که به دسترس مان قرار دارد همه واژه سوز است و سوز هم درست میاید چون در واژه یاب ها هم به موارد زیر اشاره میشود:1. باد بسیارسرد.2. [مجاز] غم بسیار.3. (بن مضارعِ سوختن) = سوختن4. سوزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جان‌سوز، جهان‌سوز، خانمان‌سوز، دلسوز.5. (اسم مصدر) سوزش.6. (اسم مصدر) [قدیمی] اشتعال.7. [قدیمی] آتش.⟨ سوزوساز: [مجاز] صبر و بردباری در برابر ناکامی‌ها و مصیبت‌ها.⟨ سوزوگداز: [مجاز] بی‌تابی و بی‌قراری.پس " به این سوز ای که من دارم مگر آتش کند سردم" درست است.با مهر بارش