بیدل دهلوی:شب که در حسرت دیدار کمین میکردم دو جهان یک نگه باز پسین میکردم
❈۱❈
شب که در حسرت دیدار کمین میکردم
دو جهان یک نگه باز پسین میکردم
یاد ناسکه به وحشتکده عنقایی
ناله میشد همهگر نقش نگین میکردم
❈۲❈
باد برد آن همه طاقت که به خاکستر ریخت
نفس سوخته را پردهنشین میکردم
هرکجا سعی هوس رنگ عمارت می ریخت
صرف وحشتکدهٔ خانهٔ زین میکردم
❈۳❈
عشق چون خامه مرا بر خط تسلیم نداشت
تا ز هر عضو خود ایجاد جبین میکردم
سجده آنجا که مرا افسر عزت میداد
میشدم بر فلک و یاد زمین میکردم
❈۴❈
هر قدر گرد من از حادثه میدید شکست
من ز دامان تو اندیشهٔ چین میکردم
پیش از آن دم که غم عشق به توفان آمد
گریه بر رنگ بنای دل و دین میکردم
❈۵❈
نالهها کردم و آگاه نگشتی ای کاش
خاک میگشتم وگردی به ازین میکردم
بیدل آرایش تحقیق مقابل میخواست
کاش من هم نگهی آینه بین میکردم
کامنت ها