گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم

❈۱❈
بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم
وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند چون‌ گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم
❈۲❈
سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم همچو بحر آخر به موج این صفحه را مسطر زدم
غافل از معنی جهانی بر عبارت ناز داشت من هم از نامحرمی بانگی برون در زدم
❈۳❈
چون هلال از مستی و مخموری عیشم مپرس از هوس خمیازه‌ای‌ گل کردم و ساغر زدم
زندگی مخموری رطل‌ گرانی می‌کشد سنگی از لوح مزار خود کنون بر سر زدم
❈۴❈
زین شهادتگاه کز بیتابی بسمل پر است عافیت می‌خواست غفلت بر دم خنجر زدم
شور این افسانه سازان درد سر بسیار داشت با تغافل ساختم حرفی به‌ گوش کر زدم
❈۵❈
اعتبار هستی‌ام این بس که در چشم تمیز خیمه‌ای چون سایه از نقش قدم برتر زدم
پن تماشاخانهٔ حیرت رهایی مشکلست چون مژه بیدل عبث دامان وحشت برزدم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۰۸۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها