گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:چون حباب آن دم که سیر آهنگ این دریا شدم درگشاد پردهٔ چشم از سر خود وا شدم

❈۱❈
چون حباب آن دم که سیر آهنگ این دریا شدم درگشاد پردهٔ چشم از سر خود وا شدم
عرصهٔ آزادی از جوش غبارم تنگ بود بر سر خود دامنی افشاندم و صحرا شدم
❈۲❈
معنیم از شوخی اظهار آخر لفظ توست بسکه رنگ باده‌ام بی‌پردهٔ مینا شدم
در فضای بیخودیها پی به حالم بردنست هر کجا سرگشته‌ای گم گشت من پیدا شدم
❈۳❈
هر بن مویم تماشاخانهٔ دیدار بود عاقبت صرف نگه چون شمع سرتا پا شدم
خامشیهایم جهانی را به شور دل‌ گرفت آخر از ضبط نفس صبح قیامت زا شدم
❈۴❈
ای خوش آن وحدت‌ کزو نتوان عبارت باختن می‌زند کثرت ز نامم جوش تا تنها شدم
داغ نیرنگم‌، مپرس از مطلب نایاب من جست‌وجوی هر چه کردم محرم عنقا شدم
❈۵❈
شمع سیر انجمن‌ها در گداز خویش داشت هر قدر از پیکر من سرمه شد بینا شدم
ماضی و مستقبل من حال‌ گشت از بیخودی رفتم امروز آنقدر از خود که چون فردا شدم
❈۶❈
فقر آخر سر ز جیب بی‌نیازی‌ها کشید احتیاجم جوش زد چندانکه استغنا شدم
گرچه بیدل شیشهٔ من ازفلک آمد به سنگ اینقدر شد کز شکستن یک دهن‌گویا شدم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۰۹۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها