گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا جز وهم وجود و عدمی نیست در اینجا

❈۱❈
دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا جز وهم وجود و عدمی نیست در اینجا
رمز دو جهان از ورق آینه خواندیم جزگرد تحیر رقمی نیست در اینجا
❈۲❈
عالم همه میناگر بیداد شکست است این طرفه‌که‌سنگ ستمی نیست در اینجا
تا سنبل این باغ به همواری رنگ است جزکج نظری پیچ وخمی نیست دراینجا
❈۳❈
بر نعمت دنیا چه هوسهاکه نپختیم هرچند غذا جز قسمی نیست در اینجا
برهم نزنی سلسلهٔ نازکریمان محتاج شدن بی‌کرمی نیست در اینجا
❈۴❈
گرد حشم بی‌کسی‌ات سخت بلندست از خوبش برون آ علمی نیست در اینجا
ما بی‌خبران قافلهٔ دشت خیالیم رنگ است به‌گردش‌، قدمی نیست دراینجا
❈۵❈
از حیرت دل بند نقاب توگشودیم آیینه‌گری کارکمی نیست در اینجا
بیدل من و بیکاری و معشوق تراشی جز شوق برهمن‌، صنمی نیست در اینجا

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۱

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ناشناس
2015-07-30T00:15:37
مطمئن نیستم ولی قضا درست تر به نظر میرسه تا غذا. (قضا و قسمت)
حمید زارعیِ مرودشت
2016-03-25T23:37:15
بیدل! من و بیکاری و معشوق تراشیجز شوقِ برهمن‌، صنمی نیست در اینجا...مبحثی در روانشناسیِ رابطه مطرح هست که میگوید فردِ عاشق، ایده آل هایی را در ذهن دارد و با انتسابِ این ایده آل ها به طورِ ضمنی به معشوق، معشوق را در تخیل و توهم به ایده آل های خود نزدیک میکند و عشقش به معشوق افزون تر میشود..به عبارتی شاید معشوق مقدارِ بسیار زیادی از صفاتی که در تصورِ عاشق هست را دارا نباشد و همین مسئله در انتها موجباتِ توقعاتِ بسیار و در آخر تزلزلِ روابطِ عاشقانه را باعث میشود..بیدل در این بیت به همین مسئله اشاره دارد که ما با تصوراتِ خود در حالِ معشوق تراشی هستیم و در اصل عاشقِ شوق و ایده آل های خود میشویم و معشوق، بیرون از تفکر و اندیشه ی ما نیست.
بارانی
2012-01-29T12:48:45
با دروددر بیت هفتم، مصراع دوم، واژه ی « خویش» به اشتباه « خوبش » تایپ شده است . کارتان عالی است . سپاس.
سید یحیی فاضلی
2012-05-01T17:57:18
در ابیات:2 جزگرد => جز گرد4 جزکج => جز کج4 پیچ وخمی => پیچ و خمی4 دراینجا => در اینجا5 هوسهاکه => هوسها که5 هرچند => هر چند6 نازکریمان => ناز کریمان8 دراینجا => در اینجا9 توگشودیم => تو گشودیم9 کارکمی => کار کمی
عبدالله بیخود
2011-10-26T19:04:39
_ _ U U _ _ U U _ _ U U _ _غزلی در همین وزن سرودۀ بیخود ما ذات خدائیم و پر از دردِ...نفس هاآزاده فنائیم و درین کنج...قفس هابا شیوه ی تعّبیر و حسی قحطِ مُروّت بر یوسف مصری کرمی بود....عدس هابر فطرت عاشقدل و بر باطن عارفدنیا نفسی منفعلی بود...هوس هادریابِ حیات و رگ امکان نِگری هابر خضرِ دلم تهمتِ حس...بود...نفس هادر دشت جنون ناله گری و...حسِ محمِل بر فطرتِ من مشتعلی بود...جرس هابیخود
پاشا
2010-10-22T12:32:10
گر میروی امشب ز برم هیچ غمی نیستچون راه سفر پیشه کنی راه کمی نیستسر منزل مقصود تو هر خانه که باشدمن نیک بدانم که چو قلبم حرمی نیستدر چشم من این اشک ببین و مشو غره کز آه جهان سوز من اما کرمی نیستصدبار پس پرده هویدا شد و دیدم در بتکده صوفی دوران صنمی نیست...
اسحاق
2018-06-07T13:16:54
در بیت دوم : "رمز دو جهان ،در ورق آینه خواندیم"درست است