بیدل دهلوی:پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم به قدر چاک دل خمیازهٔ شوق قفس دارم
❈۱❈
پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم
به قدر چاک دل خمیازهٔ شوق قفس دارم
فسون اعتبار افسانهٔ راحت نمیباشد
چو دریا درخور امواج وقف دیده خس دارم
❈۲❈
بهگفتوگو سیه تا چند سازم صفحهٔ دل را
ز غفلت تا به کی آیینه در راه نفس دارم
محبت مشربم لیک از فسون شوخی سودا
به سعی هرزهفکریها دماغی بوالهوس دارم
❈۳❈
تظلم یأس دارد ورنه من در صبر ناکامی
نفس دزدیدن سرکوب صد فریادرس دارم
ضعیفیکسوتم از دستگاه من چه میپرسی
پری چون مور پیدا گر کنم حکم مگس دارم
❈۴❈
دل نالانی از اسباب امکان کردهام حاصل
هوس گو کاروانها جمع کن من یک جرس دارم
نفس تا میکشم فردوس در پرواز میآید
به رنگ بال طاووس آرزوها در قفس دارم
❈۵❈
هجوم نشئهٔ دردم مپرس از عشرتم بیدل
چو مینا خون ز دل میریزم و عرض نفس دارم
کامنت ها