بیدل دهلوی:میپرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم همچو دانهٔ انگور شیشه در بغل دارم
❈۱❈
میپرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم
همچو دانهٔ انگور شیشه در بغل دارم
گر دهند بر بادم رقص میکنم شادم
خاک عجز بنیادم طبع بیخلل دارم
❈۲❈
آفتاب در کار است سایه گو به غارت رو
چون منی اگر گم شد چون توپی بدل دارم
معنی بلند من فهم تند میخواهد
سیر فکرم آسان نیست کوهم و کتل دارم
❈۳❈
از منی تنزل کن، او شو و تویی گل کن
اندکی تامل کن نکته محتمل دارم
حق برون مردم نیست، جوش باده بیخم نیست
راه مدعا گم نیست، عرض مبتذل دارم
❈۴❈
دل مشبک است امروز از خدنگ بیدادت
محو لذت شوقم شانی از عسل دارم
سنگ هم به حال من گریه گر کند برجاست
بیتو زندهام یعنی مرگ بیاجل دارم
❈۵❈
ترک سود و سودا کن، قطع هر تمنا کن
می خور و طربها کن، من هم این عمل دارم
بحر قدرتم بیدل موج خیز معنیهاست
مصرعی اگر خواهم سر کنم غزل دارم
کامنت ها