بیدل دهلوی:بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمیر شرم بی عرقگل میکند از جبههٔ تصویر شرم
❈۱❈
بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمیر شرم
بی عرقگل میکند از جبههٔ تصویر شرم
در هوای ختم مقصد سرنگون تاز است مو
تا طلوع صبح پیری نیست بیشبگیر شرم
❈۲❈
میکند عالم تلاش آنچه نتوان برد پیش
در مزاجکس ندارد جوهر تاثیر شرم
شیوهٔ اهل ادب در هر صفت بیجرأتیست
رنگ اگر گردانده باشد نیست بیتقصیر شرم
❈۳❈
لعل خوبان بوسهگاه حسرت پیران مباد
میکند آب این شکر را ز اختلاط شیر شرم
ننگ بیکاری کسی را بیعرق نگذاشتهست
از همین خفت ز خارا میچکاند قیر شرم
❈۴❈
از تعلق رستن آسان نیست بی سعی جنون
بر نمیآید به زور خار دامنگیر شرم
منفعل شد عشق از وضع تکلفهای ما
دارد از تمکین مجنون نالهٔ زنجیر شرم
❈۵❈
زین تنک روبان نمیباید مروت خواستن
نیست چون آیینه درآب دم شمشیرشرم
خلق غافل را همین با پوشش افتاده است کار
کاش این تدبیرها را باشد از تقدیر شرم
❈۶❈
مفت رندانگر تکلفها نباشد سد راه
بی ازار افتاده است از هند تا کشمیر شرم
بیدل آن قرآن که ما درس حضورش خواندهایم
متن آیاتش تحیر دارد و تفسیر شرم
کامنت ها