بیدل دهلوی:بی روی تو گر گریه به اندازه کند چشم بر هر مژه توفان دگر تازه کند چشم
❈۱❈
بی روی تو گر گریه به اندازه کند چشم
بر هر مژه توفان دگر تازه کند چشم
تا کس نشود محرم مخمور نگاهت
دست مژه سد ره خمیازهکند چشم
❈۲❈
باز آی که چون شمع به آن شعلهٔ دیدار
داغکهن خویش همان تازهکند چشم
این نسخهٔ حیرت که سواد مژه دارد
بیش از ورقی نیست چه شیرازه کند چشم
❈۳❈
هم ظرفی دریا قفس وهم حبابست
با دل چقدر دعوی اندازهکند چشم
چون آینه یک جلوه ازین خانه برون نیست
از حیرت اگر حلقهٔ دروازه کند چشم
❈۴❈
عالم همه زان طرز نگه سرمه غبارست
یارب ز تغافل نفسی غازه کند چشم
کو ساز نگاهیکه بود قابل دیدار
گیرم که هزار آینه شیرازه کند چشم
❈۵❈
از حسرت دیدار قدحگیر وصالیم
مخمور لقای تو ز خمیازه کند چشم
بیدل چمن نازگلی خنده فروش است
امید که زخم دل ما تازه کند چشم
کامنت ها