بیدل دهلوی:چکیدنهای اشکم یا شکست شیشهٔ رنگم نفس دزدیده مینالم نمیدانم چه آهنگم
❈۱❈
چکیدنهای اشکم یا شکست شیشهٔ رنگم
نفس دزدیده مینالم نمیدانم چه آهنگم
به ناموس ضعیفی میکشم بار گرانجانی
ندامتگاه میناییست خلوتخانهٔ سنگم
❈۲❈
نمیدانم چه خواهد کرد حیرت با حباب من
که دریا عرض توفان دارد و من یک دل تنگم
حنایم یک فلک بر بخت سبز خویش میبالد
که با هر بیپر و بالی به پایی میرسد رنگم
❈۳❈
تواضع احتراز از هر دو عالم باج میگیرم
جهانگیر است چون خورشید ناگیرایی چنگم
چو اشکم ختم کار جستجو فرصت نمیخواهد
به منزل میرسد در یک چکیدن گام فرسنگم
❈۴❈
دم پیری نفس گر میکشم عرض عرق دارد
نوا هم سرنگون گل میکند از خجلت چنگم
اثرها بردهام از حیرت گلزار بیرنگی
به غربال پر طاووس باید بیختن رنگم
❈۵❈
غنیمت میشمارم چون فروغ شمع ظلمت را
صفا هم میرود بر باد اگر بر هم خورد رنگم
طرف در تنگنای عرصهٔ امکان نمیگنجد
همان با خویش دارم کار اگر صلحست و گر جنگم
❈۶❈
نه دنیا مسکن الفت نه عقبا مأمن راحت
به ذوق امتحان یارب بیفشارد دل تنگم
ز سعی بیخودی نقد اثرها باختم بیدل
جهانی را به عنقا برد بال افشانی رنگم
کامنت ها