بیدل دهلوی:بعد کشتن نیز پنهان نیست داغ بسملم روشنست از دیدهٔ حیران چراغ بسملم
❈۱❈
بعد کشتن نیز پنهان نیست داغ بسملم
روشنست از دیدهٔ حیران چراغ بسملم
رنگ دارد آتشی از کاروان بوی گل
میتوان از موج خون کردن سراغ بسملم
❈۲❈
پر فشانیهای یأس آخر به تسکین میکشد
عافیت مفتست اگر باشد دماغ بسملم
منفعل بود از شراب عاریت مینای من
رفتن خون ناگهان پرگرد ایاغ بسملم
❈۳❈
باغ اقبالست گر بخت سیاهم خون شود
صد هما طاووس حیرت از کلاغ بسملم
تیغ نازت آستین میمالد از جوهر چرا
یک تپیدن میکند خامش چراغ بسملم
❈۴❈
جنس دیگر چیست تا از دوستان باشد دریغ
تیغ قاتل هم ز خون نگریست داغ بسملم
دستگاه راحتم منتکش اسباب نیست
در پر خویشست بالین فراغ بسملم
❈۵❈
حیرتم دیدی ز سیر عالم رازم مپرس
خار مژگان چیدهام، دیوار باغ بسملم
شوق تا از پر زدن واماند صبح نیستی است
بینفس خاموش میگردم چراغ بسملم
❈۶❈
موج با صد بال وحشت قابل پرواز نیست
جز تپیدن بر نمیدارد چراغ بسملم
چشم قربانی ندارد احتیاج مردمک
باده بیدرد است بیدل در ایاغ بسملم
کامنت ها