بیدل دهلوی:باز دل مست نواییست که من میدانم این نوا نیز ز جاییستکه من میدانم
❈۱❈
باز دل مست نواییست که من میدانم
این نوا نیز ز جاییستکه من میدانم
محمل و قافله و ناقه درین وحشتگاه
گردی از بانگ دراییستکه من میدانم
❈۲❈
خونم آخر به کف پای کسی خواهد ریخت
این همان رنگ حناییستکه من میدانم
چشم واکردم و توفان قیامت دیدم
زندگی روز جزایی ست که من میدانم
❈۳❈
آبگردیدن و موجی ز تمنا نزدن
پاس ناموس حیاییست که من میدانم
نیست راهی که بهکاهلقدمیطی نشود
پای خوابیده عصاییست که من میدانم
❈۴❈
در مقامی که بجایی نرسد کوششها
ناله اقبال رساییست که من میدانم
ساز تحقیق ندارد چه نگاه و چه نفس
سر اینرشته بجاییست که من میدانم
❈۵❈
طلبت یأس تپیدن هوس عشق وفاست
کار دل نام بلاییست که من میدانم
ای غنا شیفته با این دل راحت محتاج
فخر مفروش گداییست که من میدانم
❈۶❈
عشق زد شمع که ای سوختگان خوش باشید
شعله هم آب بقاییست که من میدانم
حیرتم سوخت که از دفتر عنقایی او
جهل هم نسخه نماییست که من میدانم
❈۷❈
بود عمری به برم دلبر نگشوده نقاب
بیدل این نیز اداییست که من میدانم
کامنت ها