بیدل دهلوی:سر خوش آن نرگس مستانهایم ما گدایان در میخانهایم
❈۱❈
سر خوش آن نرگس مستانهایم
ما گدایان در میخانهایم
قید دل ما را امل فرسود کرد
در کمند ریشهٔ این دانهایم
❈۲❈
شغل سر چنگ حوادث مفت ماست
زلف بیداد آشنای شانهایم
چون سحر جیبی که ما وا کردهایم
خندهٔ بیمطلب دیوانهایم
❈۳❈
بی چراغ از ما که مییابد سراغ
خانهٔ گم کردهٔ پروانهایم
اسم ما تهمتکش وصف است و بس
گر پر و خالی همین پیمانهایم
❈۴❈
بت پرستی باعث ایجاد ماست
برهمن زادان این بتخانهایم
گر نفس سرمایهٔ این فرصت است
آشنا تا گفتهای بیگانهایم
❈۵❈
ما و من پر سحر کار افتاده است
هر چه میگوییم هست اما نهایم
بیدل از وهم جنون سامان مپرس
گنج ناپیدا و ما ویرانهام
کامنت ها