بیدل دهلوی:چون غنچه در خیال تو هرگاه رفته‌ایم محمل به دوش بیخودی آه رفته‌ایم
❈۱❈
چون غنچه در خیال تو هرگاه رفته‌ایم
محمل به دوش بیخودی آه رفته‌ایم
پاس قدم به دشت جنون حق سعی ماست
عمری به دوش آبله‌ها راه رفته‌ایم
❈۲❈
راه سفر اگر همه ابروست تا جبین
از ضعف چون هلال به یک ماه رفته‌ایم
از ساز منزل و سفر عاجزان مپرس
چون داغ آرمیده و چون آه رفته‌ایم
❈۳❈
محمل طراز کشمکش دهر عبرتیست
ماییم خواه آمده و خواه رفته‌ایم
امروز سود ما غم فردای زندگی است
اندیشه‌ای که در چه زیانگاه رفته‌ایم
❈۴❈
عجز و غرور هر دو جنون‌تاز وحشتند
زین باغ اگر گلیم و اگر کاه رفته‌ایم
لاف صفا ز طبع هوس موج می‌زند
ای هوش غفلتی که پر آگاه رفته‌ایم
❈۵❈
فرصت ز رنگ ماست پرافشان نیستی
غافل ز ما مباش که ناگاه رفته‌ایم
عنقا نشان شهرت گمنامی خودیم
کو بازگشتنی که به افواه رفته‌ایم
❈۶❈
بانگ دراست قافلهٔ بیقرار ما
یک گام ناگشوده به صد راه رفته‌ایم
بیدل به بند نی گرهی نیست ناله را
آزاده‌ایم اگر همه در چاه رفته‌ایم
کامنت ها