بیدل دهلوی:حرفم همه از مغز است از پوست نمیگویم آن را که به جز من نیست من اوست نمیگویم
❈۱❈
حرفم همه از مغز است از پوست نمیگویم
آن را که به جز من نیست من اوست نمیگویم
اسرار کماهی را تأویل نمیباشد
سر را سر و پا را پا، زانوست نمیگویم
❈۲❈
ظرفست به هر صورت آیینهٔ استعداد
درکوزه اگر آبست در جوست نمیگویم
معنی نظران دورند از وهم غلط فهمی
نارنج ذقن سیب است لیموست نمیگویم
❈۳❈
عیب و هنر این بزم افشاگر اسرار است
هر چندگل چشم است بیبوست نمیگویم
من در به در انصاف از فعل خود آگاهم
گر غیر بدم گوید بدگوست نمیگویم
❈۴❈
گر صفحهٔ آفاقست یا آینهٔ فلاک
تا پشت و رخی دارد یکروست نمی گویم
جاه و حشم دنیا ننگ است ز سر تا پا
چینی چو سر فغفور بیموست نمیگویم
❈۵❈
لبریز فنا باید تا دل همه را شاید
ناگشته تهی از خود مملوست نمیگویم
گر شبههٔ تحقیقم زین دشت سیاهیکرد
لیلی به نظر دارم آهوست نمیگویم
❈۶❈
آیین محبت نیست سودای دویی پختن
من بیدل خود را هم جز دوست نمیگویم
کامنت ها