بیدل دهلوی:جایی که بود پیش بری پیش نبردن مفت تو اگر پیش بری بیش نبردن
❈۱❈
جایی که بود پیش بری پیش نبردن
مفت تو اگر پیش بری بیش نبردن
تا چند توان زیست به افسون رعونت
مکروهتر از سجده به هر کیش نبردن
❈۲❈
ای شیخ تو درکشمکشی ورنه بهشتی است
از شانه قیامت به سر ریش نبردن
انبوهی مو نسبت تنزیه ندارد
حکمست به فردوس بز و میش نبردن
❈۳❈
برگشتن مژگان بتان قاصد نازیست
ظلم است نویدی به دل ریش نبردن
دردا که دل اگه نشد از لذت دردی
خون میخورم از آبله بر نیش نبردن
❈۴❈
ساقی خط ییمانه نیام حوصله تا چند
حیف است به موج میام از خویش نبردن
جز در سخن بیغرضی راست نیاید
بر خلق ستمنامهٔ تشویش نبردن
❈۵❈
بیدل همه دم مزرع اقبال کریمان
سبز است ز آب رخ درویش نبردن
کامنت ها