بیدل دهلوی:آسان مکن تصور بار مغان کشیدن سر میدهد به سنگت رطل گران کشیدن
❈۱❈
آسان مکن تصور بار مغان کشیدن
سر میدهد به سنگت رطل گران کشیدن
نشر و نمای هستی چون شمع خودگدازیست
میباید از بهارت رنج خزان کشیدن
❈۲❈
بیهوده فکر اسباب خم ریخت در بنایت
تا چند بار دنیا چون آسمان کشیدن
ای زندگی فنا شو یا مصدر غنا شو
تا منتی نباید زین ناکسان کشیدن
❈۳❈
از بیضه سر کشیدم اما کجاست پرواز
تا بال و پر توانیم از آشیان کشیدن
کام امل پرستان شایستهٔ پری نیست
زین چاه تیره تا کی یک ربسمان کشیدن
❈۴❈
بدگوهری محال است کم گردد از ریاضت
روی تنک دهد آب تیغ از فسان کشیدن
گیرم کشد مصور صد بیستون به سویی
چون من اگر تواند یک ناتوان کشیدن
❈۵❈
بار خمیدگیها یکسر به دوش پیریست
بستند بر ضعیفان زور کمان کشیدن
ضبط نفس چه مقدار با مقصد آشنا هست
ما را به ما رسانید آخر عنان کشیدن
❈۶❈
گر تحفهٔ نیازی منظور ناز باشد
در پیش ساده رویان خط میتوان کشیدن
بیدل میان خوبان مجبور ناتوانی است
تا کی به تار مویی کوه گران کشیدن
کامنت ها