بیدل دهلوی:بیا ایگرد راهت خرمن حسن به چشم ما بیفشان دامن حسن
❈۱❈
بیا ایگرد راهت خرمن حسن
به چشم ما بیفشان دامن حسن
سحرپردازی خط عرض شامی است
حذر کن از ورق گرداندن حسن
❈۲❈
به چشمم از خطت عالم سیاه است
قیامت داشت گرد رفتن حسن
چو خط پروانهٔ حیرت مآلیم
پر ما ریخت در پیراهن حسن
❈۳❈
ز سیر بیخودی غافل مباشید
شکست رنگ داردگلشن حسن
نه ای خفاش با مهرت چه کین است
بجز کوری چه دارد دشمن حسن
❈۴❈
تعلقهای ما با عالم رنگ
ندارد جز دلیل روشن حسن
گشاد غنچه آغوش بهار است
مپرس از دست عشق و دامن حسن
❈۵❈
نه عشقی بود و نی عاشق نه معشوق
چهها گل کرد از گل کردن حسن
شکست رنگ ما نازی دگر داشت
ندیدی آستین مالیدن حسن
❈۶❈
ز دل تا دیده توفانگاه نازست
تحیر از که پرسد مسکن حسن
نگه سوز است برق بی نقابی
که دید از حسن جز نادیدن حسن
❈۷❈
غبارم پیش از آن کز جا برد باد
عبیری بود در پیراهن حسن
رگگل مرکز رنگ است بیدل
نظرکن خون من درگردن حسن
کامنت ها