بیدل دهلوی:ز شوخی تا قدح میگیرد آن بیدار مست من به چینی خانهٔ افلاک میخندد شکست من
❈۱❈
ز شوخی تا قدح میگیرد آن بیدار مست من
به چینی خانهٔ افلاک میخندد شکست من
خیالش نقش امکان محو کرد از صفحهٔ شوقم
به صورت پی نبرد آیینهٔ معنیپرست من
❈۲❈
چو آن آتش که دود خویش داغ حسرتش دارد
نگردید از ضعیفی سایهٔ من زیر دست من
به نظم عافیت در فتنهزار کشور هستی
لب و چشمیست گر مقدور باشد بند و بست من
❈۳❈
به تحقیق عدم افتادم و در خود نظر کردم
گرفت آیینه نیز از امتیاز نیست هست من
به هر جا پا بیفشردم ز وحشت صرفه کم بردم
نگین نقشم، گشاد بال و پر دارد نشست من
❈۴❈
به رنگ غنچه لبریز بهار آفتم بیدل
نفس گر میکشم میآید آواز شکست من
کامنت ها