گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:بی‌نشان حسنی‌که درس جلوه می‌خواند ز من عالمی بر هم زند تا رنگ‌ گرداند ز من

❈۱❈
بی‌نشان حسنی‌که درس جلوه می‌خواند ز من عالمی بر هم زند تا رنگ‌ گرداند ز من
نور غیر ازکسوت عریانی خورشید نیست چشم بند است اینکه او خود را بپوشاند ز من
❈۲❈
آبیار مزرع خاموشی‌ام اما چه سود شوق می‌کارد نفس تا ناله رویاند ز من
شهپر عنقاست موج جوهر آیینه‌ام مزد آن صیقل ‌که تمثالی بخنداند ز من
❈۳❈
بر غبار الفت این دشت دست افشانده‌ام یأس می‌ترسم جنون را هم برون راند ز من
هیچ صبح از عهدهٔ شامم نمی‌آید برون داغ ‌نومیدی مگر خورشید جوشاند ز من
❈۴❈
نخل یٱس از سوختنها دارد امید بهار کاش بی‌برگی پر پروانه رویاند ز من
داغ شد از خجلت بنیاد من سیل فنا آنقدر گردی نمی‌یابد که بنشاند ز من
❈۵❈
سایه‌دار‌ان‌! به‌که دیگر بر ندارم سر ز خاک تا توانایی دل موری نرنجاند ز من
چون حباب آیینه‌ام چشمی‌ست آنهم بی‌نگاه آه از آن روزی‌که حیرت دامن افشاند ز من
❈۶❈
در مقامی کا‌متحان گیرد عیار اعتبار مایه تمثالی‌ست‌گر آیینه بستاند ز من
تا نجوشد سرمه ازخاکستر من چون سپند خامشی را هم محبت ناله می‌داند ز من
❈۷❈
بیدلم بیدل ز شرم سخت جانیها مپرس دور از آن در، خاک هم آب است اگر ماند ز من

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۵۳۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها