بیدل دهلوی:بسکه ناموس وفا داردکمین حال من هرکه بسمل گشت میبندد تپش دربال من
❈۱❈
بسکه ناموس وفا داردکمین حال من
هرکه بسمل گشت میبندد تپش دربال من
بیخودی در بال حیرت میرسد آیینهام
میتوان کردن به رنگ رفته استقبال من
❈۲❈
ساز پروازم هوای گلشن دیدارکیست
جوهر آیینه میباشد زگرد بال من
دوش در بزم وفا نرد تجرد باختم
ششجهت را بر قفا افکند نقش خال من
❈۳❈
در دل هر ذره گرد وحشتم پر میزند
گر همه آیینهگردی نیست بیتمثال من
نسخهٔ داغست و سامان سواد سوختن
میتوان خواند از جبینم نامهٔ اعمال من
❈۴❈
کو جنونی کز نفس شور قیامت واکشم
چون شرر تفصیل چندین گلخن است اجمال من
جز فنا در هیچ جا امیدی از آرام نیست
آتشم خاکستر افتادهست در دنبال من
❈۵❈
همچو گل بیدل خمار انفعالی میکشم
شرم پار است آبیار ریشهٔ امسال من
کامنت ها