گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:ز ره هوس به توکی رسم نفسی ز خود نرمیده من همه حیرتم به‌کجا روم به رهت سری نکشیده من

❈۱❈
ز ره هوس به توکی رسم نفسی ز خود نرمیده من همه حیرتم به‌کجا روم به رهت سری نکشیده من
به چه برگ ساز طرب‌کنم زچه جام نشئه طلب‌کنم
گل باغ شعله نچیده من‌، می داغ دل نچشیده من
چوگل آنکه نسخهٔ صد چمن ز نقاب جلوه ‌گشوده تو
چو می آنکه عشرت عالمی ز گداز خود طلبیده من
چه بلا ستمکش غیرتم چقدر نشانهٔ حیرتم که شهید خنجر ناز تو شده عالمی و تپیده من
تو به محفلی ننموده رو که ز تاب شعلهٔ غیرتش
همه اشک‌گشته به‌رنگ شمع و زچشم خود نچکیده من
❈۲❈
می جام ناز و نیازها به خمار اگر نکشد چرا ز سرجفا نگذشته تو ز در وفا نرمیده من
چو نگاه‌گرم به هر طرف‌که‌گذشته محمل ناز تو
چو دل‌گداخته از پی‌ات به رکاب اشک دویده من
تو و صد چمن طرب نمو من و شبنمی نگه‌ آبرو
به بهار عالم رنگ و بو، همه جلوه تو، همه دیده من
نه جنون سینه دریدنی نه فنون مشق تپیدنی به سواد درد تو کی رسم الفی ز ناله‌کشیده من
❈۳❈
چو سحر نیامده در نظر، رم فرصت نفس آنقدر که برم بر آب شکفتگی به طراوت‌ گل چیده من
به‌کدام نغمهٔ دل گسل ز نواکشان نشوم خجل چو جرس به غیر شکست دل سخنی ز خود نشنیده من
من بیدل و غم غفلتی‌ که ز چشم بند فسون دل
همه جا ز جلوهٔ من پر است وبه هیچ جا نرسیده من

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۵۴۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

فرامرز
2015-05-11T07:11:18
این هنر آواز اصیل ایرانی است که گاه با شنیدن آوازی به سراغ شعر شاعر آن می رویحکایت این غزل زیباست و آواز بسیار زیبای دکتر محمد اصفهانی با نام" غم غفلت" بر بیت های یی از این غزل که چقدر عالی اجرا کرده اند و با چه تحریرهای قوی و نکو...چه می شود کرد دیگر شاگرد استاد شجریان هستند جناب دکتر اصفهانی.
سید رضا قریشی
2016-12-11T09:28:34
سپاس فراوان از تاریخ مااین غزل رو استاد محمد اصفهانی به اسم قطعه ی غم غفلت خوانده اندمتاسفانه داخل لیست ترانه های جناب اصفهانی این قطعه قرار نداشتپیشنهاد میدم حتما گوش بدید
حسین
2016-10-22T23:35:45
در اجرای محمد اصفهانی مصرع اول بیت آخر اینطور خوانده شده: "من بیدل و غم غفلتی که ز چشم پر ز فسون تو" با این حال در گزیده غزلیات بیدل محمد کاظم کاظمی که بر اساس کلیات بیدل چاپ کابل تهیه شده و با نسخه های بهداروند و عباسی هم مقابله شده مصرع اول بیت آخر به همین صورت درج شده در سایت است، یعنی: "من بیدل و غم غفلتی که ز چشم بند فسون دل"بنده البته تخصصی در ادبیات ندارم اما به نظر من "چشم بند فسون دل" با معنی تر و مناسبتر است.
ruzbeh
2012-10-06T16:05:45
بیت آخرمن بیدل و غم غفلتی‌ که ز چشم بند فسون دلاصلاح بهمن بیدل و غم غفلتی‌ که ز چشم پر فسون تو
H۲۳
2012-12-11T18:38:52
بیت آخر اصلاح بهمن بیدل و غم غفلتی‌ که ز چشم پر ز فسون تو
مجید مریخی
2020-01-19T16:24:19
این غزل خیلی زیباست یه کمی توضیحاتی که به نظر میرسه مینویسم کمتر غزلی دیدم که مثل این همه ی ابیاتش شاه بیت باشهبیت اول ز ره هوس...چگونه من در حالی که حتی به اندازه لحظه ای از خودم نگذشته ام میتوانم به تو رسم در حالیکه این آرزوی لقاء نیز از راه هوس است نه عشق و اشتیاق از طرفی تمام وجود مرا حیرت عظمت تو فرا گرفته است پس با کدام پای و به کدام راه به سویت قدم بردارم در حالیکه حتی به راه تو نگریسته ام از بس به خودم پرداخته امبیت دومبه چه برگ...منی که داغ دوری تو نتوانسته دلم را اندکی بسوزاند و کمترآتشی از هجران تو در وجودم شعله نکشیده پس چگونه تمنا دارم که از جام محبتت سرمست شوم و در سرور وصلت سر از پا نشناسمبیت سومچو گل آنکه...تو مانند گلی هستی که صد سبزه زار را جلوه میبخشی و من مانند آن شرابی هستم که عالمی را از مست کنندگی خود میتوانم مست کنمبیت چهارمچه بلا...چه مقدار غیرت ِ من ستم بر من روا داشته( بعضی از عرفا میگویند آنچه ابا عبدالله علیه السلام را به رویارویی یزید واداشت غیرت حضرت بود که در برابر حق تحمل حضور مخالفی چون یزید را غیرتشان اجازه نمیداد)چه قدر حیرانیِ من آشکار است چنان که همه گان مرا به این حال میشناسند عالمی از زیبایی و دلنوازیت در خود کشته شده اند و از خود رهیده اند و من همچنان در درون خود مانده ام و از وصال دورمبیت پنجمتو به محفلی ....در حالیکه تو در هر کجا جلوه ای کرده ای همه را از خود به در برده ای و چون شمعی که آب میشود در برابر جلوه ات تاب ماندن نیاورده اند اما من حتی از چشم خودم نیز نیفتاده ام ، و هنوز خودم ، خودم را میبینمبیت ششمی جام ...این بیت مرا به یاد آن بیت معروف هاتف میندازه که میگهز تو گر تفقد و گر ستم بود آن عنایت و این کرمهمه از تو خوش بود ای صنم چه وفا کنی ، چه جفا کنییا این بیت به جفا نمودن ِ تو ، ز وفا ت بر نگردمبه وفا نمودن ِ تو ، ز جفا ت باز دارمخلاصه منظور اینکه من در هر حال از ناز محبت تو و اظهار نیاز خویش همچنان خمار آن مستی محبتت هستم مثل آدمی که خمار شده برای طلب می اما تو همچنان از ارائه آن می خودداری میکنی و اما من همچنان وفادارانه در درگاهت ایستاده ام و نخواهم رفتبیت هفتمچو نگاه...تشبیه کرده که مانند سوار دلربایی که با ناز میگذرد و به اطراف نگاه میکند ، چه طور دلها را به سوی خود میکشد و چشمها در هوایش به اشک می افتند ،من چنین در حال و هوای حضورت گریان و بی تابمبیت هشتمتو وصد چمن...تو مانند چمنزارها یی سرسبز و دلربایی و من آبرویی ندارم که اگر هم باشد مانند شبنم لحظه ای بیشتر نمیماند و در حالیکه تو تمام جلوه و زیبایی عالم هستی من تمام وجود فقط چشمی هستم که به نگاهی تمام نشدنی گرفتارمبیت نهمنه جنون ....من هنوز با این سوز وگداز زیاد ، اما در برابر آن عظمت این همه سوز وگداز من به اندازه یک آ از آه نرسیده ، در حالیکه باید برای رسیدن به تو تا مرز جنون و کشته شدن و فانی شدن برای تو پیش بروم و درد دوریت را بکشمسه تا بیت بعدی را بعد مینویسم حالا یه کاری پیش اومد باید برمبیت دهم چو سحر نیامده در نظر ، رم فرصت نفس آنقدرکه برم بر آب شکفتگی ،به طراوت گل چیده مندر توضیح این بیت که به نظرم منظور اینه که فرصت شکفتگی کم و کوتاه است مانند سحر که زود تمام میشود و صبح می آید به چند تا بیت شبیه همین از خود بیدل نگاه کنتا نگاهی‌گل‌کند ذوق تماشا رفته استچون شرر سامان فرصت اینقدر داریم مایاتا همچو شرر بال‌گشودم به هوایتوسعت زمکان‌گم شد وفرصت ززمانهایعنی تا آمدم به سویت پرواز کنم مانند جرقه ای زودگذر فرصت از دست رفتخلاصه این بیت به نظر همین مطلب را میرساند که فرصت برای طی طریق سلوک بسیار کوتاه استیعنی تا می آییم نظر و نگاهی بیاندازیم وقت تمام شده مانند جرقه آتشی که لحظه ای بیشتر دوام نداردبیت یاز دهمبه‌کدام نغمهٔ دل گسل ز نواکشان نشوم خجلچو جرس به غیر شکست دل سخنی ز خود نشنیده منمن با کدامین سوز و گداز واقعی در برابر سالکان طالب حقیقی میتوانم شرمنده و خجالت زده نباشم در حالیکه ناله ی من همچون زنگوله شتران که آهنگش از دلش در می آید در واقع این نوای من صدای شکستن دلم است نه نغمه ی سوزناکی که در وادی طلب سر میدهنداین وادی طلب را یه نکته بگمعطار در منطق الطیر هفت وادی شمرده از این قرار :1- طلب 2- عشق 3- معرفت 4- استغنا 5- توحید 6- حیرت 7- فقر و فنا و برای هر کدام شرحی بسیار دل انگیز آورده در اصطلاح صوفی ها "طالب" سالکی است که از غرایز طبیعی و لذات نفسانی عبور کرده و در واقع شب و روز به یاد خدای تعالی باشد در هر حالی که باشه . در حقیقت «طلب» اولین قدم است.بیت آخرمن بیدل و غم غفلتی‌ که ز چشم بند فسون دلهمه جا ز جلوهٔ من پر است وبه هیچ جا نرسیده مناینجا شاعر ما میگه این دل افسونگر من مرا به غفلت انداخته به صورتی که نغمه آواز و شعر وشهرت من همه جا را فرا گرفته ولی خودم هنوز به جایی نرسیده ام و این غمی است درونم را می گدازد البته اینها این چیزیه که من از این غزل میفهمم شاید هم چیزهای دیگری منظورش باشه که قطعاً درک ما در حد و اندازه کوچولوی خودمان است
پرستو
2019-11-01T10:10:37
محمد اصفهانی پیوند به وبگاه بیرونی
حیدر
2019-08-11T14:43:37
سلام به همه دوستان اهل دلممنون میشم راهنماییم کنید که معنی بیت چهارم، چه بلا ستمکش...، چی میشه؟باتشکر
حسین
2019-08-18T11:01:41
استادان عزیز اذب پارسی لطف می کنید معنی ابیات رو بفرمایید.
مهتاب
2021-01-29T10:22:13
توضیحات آقا مجید خیلی برام مفید بود خیلی دلم میخواست مفهوم این ابیات رو بدونم ممنونم که اطلاعاتتونو به اشتراک گذاشتین
میلاد
2020-09-25T18:21:48
این ترجمه اقا مجید چقدر خوب بود و من نیز به شدت نیازمند دمت گرم فقط ی سوال ایا از منبع خاصی هست یا خیر
علی حاجی پور
2017-04-14T06:28:08
بیدل دهلوی از شعرای مهجور ماندهء ماست. در این دوران مهجور ماندن شعر و شاعر فقط استادی مسلّم مثل استاد اصفهانی میتونه این مهجوری رو برطرف کنه
بابک بامداد مهر
2022-09-22T08:07:05.6242924
دربیت اول "ز ره هوس به تو کی رسم،نفسی زخود   نرهیده  من" باید باشد به دو دلیل یکی اینکه  من ازطریق دنباله روی ازهوس به تو چگونه برسم درحالیکه ازخود "رها نشده باشم=نرهیده. کسی ازخود ونفس رم نمی کند بلکه رها میشود . دوم قافیه ی نرمیده در یک بیت دیگر تکرارشده و آنجا منطبق بامعناست"ز در وفانرمیده من" ازآنجاکه هیچ تکرارقافیه ی دیگری نداریم حدس حقیراین است اشتباه در املا وضبط وشباهت نرهیده ونرمیده منجربه این شکل شده.عزل زیبا ودارای اوجهای دلپذیریست