بیدل دهلوی:سر طرهای به هوا فشان ختنی ز مشکتر آفرین مژهای بر آینه بازکنگل عالمی دگر آفرین
سر طرهای به هوا فشان ختنی ز مشکتر آفرین
مژهای بر آینه بازکنگل عالمی دگر آفرین
مژهای بر آینه بازکنگل عالمی دگر آفرین
ز سحاب این چمنم مگو بگذر ز عشوهٔ رنگ و بو
به تو التماسیگریهام دو سه خندهگل به سر آفرین
به تو التماسیگریهام دو سه خندهگل به سر آفرین
❈۱❈
سر زلف عربده شانهکن نگهی به فتنه فسانهکن
روش جنون بهانهکن زغبار من سحر آفرین
ز حضور عشرت بیش وکم نه بهشت خواهم و نی ارم
به خیال داغ تو قانعم تو برای من جگرآفرین
بهکمال خالق انس و جان نه زمین رسید و نه آسمان
به صدفکسی چه دهد نشان ز حقیقت گهر آفرین
به صدفکسی چه دهد نشان ز حقیقت گهر آفرین
حذر از فضولی وهم و ظن، تو چه میکند به جهان من
در احولی به هوس مزن ز دو چشم یک نظر آفرین
در احولی به هوس مزن ز دو چشم یک نظر آفرین
❈۲❈
منشین چو مطلب دیگرن به غبار منت قاصدان
رقم حقیقت رنگ شو، بهشکست، نامه بر آفرین
چمنیست عالم بیبری ز طرب شکاری عافیت
چو چنار رو زکف تهی همه بهله برکمر آفرین
سر و برگ راحت این چمن به خیال ما نکند وطن
چو غبار نم زده گو فلک سر ما به زیر پر آفرین
چو غبار نم زده گو فلک سر ما به زیر پر آفرین
بهکلام بیدل اگر رسی مگذر ز جادهٔ منصفی
کهکسی نمیطلبد زتو صلهای دگر مگر آفرین
کهکسی نمیطلبد زتو صلهای دگر مگر آفرین
کامنت ها