بیدل دهلوی:هر چند دورم از چمن جلوهگاه او میخانه است شوق به یاد نگاه او
❈۱❈
هر چند دورم از چمن جلوهگاه او
میخانه است شوق به یاد نگاه او
دارم دلی به سینه کز افسون نرگست
فیروز نیست سرمه به روز سیاه او
❈۲❈
آنجا که از اسیر تو جرأت طلب کنند
جز شرم نیستیکه شود عذر خواه او
خوبی ز الفت ذقنت ره به در نبرد
یوسف از آنگریخت در آغوش چاه او
❈۳❈
غافل ز خط مباشکه صفهای ناز حسن
درهم شکسته است غبار سپاه او
در وادیی که شرم نقاهت گشوده است
بر چشم نقش پا مژه پوشد گیاه او
❈۴❈
محتاج عرض نیست شکوه غرور عشق
گردون چو آستین شکند دستگاه او
نقش قدم نگشته مسیر نمیشود
آیینه داری سر تسلیم راه او
❈۵❈
بر سرکشان چرا نفروشیم ناز عجز
ما را شکستهاند به یاد کلاه او
شمعی که محو انجمن انتظار توست
آیینه بر سر مژه بندد نگاه او
❈۶❈
بیدل به یاد سرو تو در خون تپید، لیک
موزون نگشت یک الف از مشق آه او
کامنت ها