گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدن‌های سرو

❈۱❈
بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدن‌های سرو
چیدن دامن درین‌ گلشن‌ گل آزادگی است کیست تا فهمد زبان عافیت ایمای سرو
❈۲❈
مطلب آزادگی‌ها پر بلند افتاده است عالمی خم شد به فکر بار ناپیدای سرو
باغبانان قدر آزادی ندانستند حیف ناله بایستی درین گلشن نشاندن جای سرو
❈۳❈
باده را در دامن مینا بهاری دیگر است آب دارد آبرو تا می‌رود در پای سرو
شعلهٔ ادراک خاکستر کلاه افتاده است نیست غیر از بال قمری پنبهٔ مینای سرو
❈۴❈
بس که موزونان ز شرم قامتت ‌گشتند آب صورت فواره باید ریخت از اجزای سرو
اینقدر رعنا نمی‌بالد نهال این چمن سایهٔ نخل که افتاده‌ست بر بالای سرو
❈۵❈
پای در زنجیر دورش گفتگو آزادگی بیدل این سطر تکلف نیست جز انشای سرو

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۵۸۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد
2015-05-25T10:42:23
برای برداشت معنی از این بیت شمار را ارجاع میدهم به کتاب "شاعر آینه ها" از دکتر شفیعی کدکنیو همچنینکتاب " بیدل ، سهراب و سبک هندی" از مرحوم سیدحسن حسینی
علی عباسی
2016-10-08T19:06:52
شعلهٔ ادراک خاکسترکلاه افتاده استنیست غیر از بال قمری پنبهٔ مینای سروالله الله...أین میزان از تزاحم تصاویر درجای دیگر پیدا نمیشودشفیعی میگوید من گاها روزها میشود که به پیداکردن روابط و درک أین گونه ابیات مشغولم...تو خود بخوان حدیث مفصل ازاین مجمل
لی لا
2012-09-26T21:52:07
شعله ادراک خاکستر کلاه افتاده استنیست غیر از بال قمری پنبه ی مینای سرومعنی شعر فوق مد نظر استادم هست و 3 نمره واسه پایان ترم دارهفقط هم تا شنبه وقت دارمممنون میشم که فورا جواب بدین
لی لا
2012-09-28T21:01:03
سپاس فراوان از جواب کامل و جامع شمانمیدونین چه کمک بزرگی به من کردیدیه دنیا ممنون
رسته
2012-09-28T10:07:14
نخست باید به ردیف غزل توجه کرد که چون شیرازۀ یک کتاب همۀ ابیات را محکم در خود جای داده است و آن واژۀ " سرو" است. همۀ مفاهیم را باید در سایۀ سرو دید. سرو در ادبیات دری نماد آزادگی است، ولی بیدل این نگرش را پیچیده تر می بیند. در زبان شاعران ایران زمین سرو نماد آزادگی است در حوزۀ نیروی های فعال و یا قدرت های فعال، ولی بیدل بیش از این ها را هم می بیند: بیدل نیروهای انفعالی را نیک می بیند و مقامی بالاتر به نیروهای انفعالی می دهد. و در این غزل هم بسیار ماهرانه نیروهای انفعالی را در بالای قد و قامت آزادگی سرو می نشاند. دومین نکته :در تک تک بیت های این غزل قدرت های انفعالی را یا در دامن قدرت فعال می نشاند و یا بر بالای آن. این نکته را با هم مرور می کنیم:بیت اول:بر باد دادن یاد قامت او توسط سرو ( متاسفانه حاشیۀ تاریخ ما اجازه نمی دهد که واژه های مورد نظر را با رنگ خاکستری تزیین کرد)نالۀ قمرو قد کشیدن سرو و آزادگی استبیت دومچیدن دامن گل آزدگی زبان و ایمای سرو چنین است.بیت سومبلندی آزادگی، خم شدن عالم در پای میوۀ نا پیدای سرو است.بیت چهارمقدر آزادی، ناله نشاندن به جای سرو است.بیت پنجمباده و بهار در تنگنای دامن مینا است،آب و آبرو در افتادگی و رفتن در پای سرو است.بیت ششمشعلۀ ادراک ، خاکستر کلاه شدن، بال قمری در بالای سروسومین نکته:اتحاد نیروی ها و قدرت های منفعل و فعال کلید درک درست اشعار بیدل است. دو حوزۀ قدرت ها فعال و منفعل در منطق بیدل متناقض نیستند بلکه مکمل یکدیگر هستند ولی نقش کدام یک مهمتر است جای بحث مفصل تری دارد. این تضاد نیروها و قدرت ها در منطق بیدل لازمۀ وجود است، و این درست بر عکس منطق دیالکتیک فرنگی است. در دیالتیک فرنگی تاکید در تضاد است ولی در ادبیات دری و عرفان ایران زمین حوزۀ جان بر خلاف عالم بی جان ناظر بی طرف تضاد ها نیست بلکه عاشق آشتی دادن تضادها است و زندگی را از ره گذر این آشتی ضد ها به دست می آورد. بنیان بر پایۀ وحدت است نه برپایۀ تضاد. همچنین بر عکس ایدۀ مفسران وطنی که خواسته اند مفهوم پارادوکسیکال را بر اشعار بیدل اعمال کنند باید گفت که وحدت و توحید بنیان نگرش بیدل است. تضاد در خم چوگان جان مجبور به تبعیت می شود و روی به وحدت می آورد. پارادوکس حالت حیرانی و بی جهتی و بی تصمیمی است و چه بسا سر از تهی گری و پوچی در می آورد و این موضوع در اشعار بیدل نیست مگر این که آن را سرسری و سطحی بگیریم و همتی در یافتن ژرفای آن به خرج ندهیم. بعد از این مقدمه می آییم به بیت مورد نظر شما:شعلۀ ادراک خاکسترکلاه افتاده است // نیست غیر از بال قمری پنبۀ مینای سروشعلۀ ادراک قدرت فعال است، هر شعله که از مواد سوختنی بر خیزد بعد از تمام شدن سوخت محدود خود فرو می نشیند و به زیر خاکستر می رود و کلاهی از خاکستر بر بالای آن می نشیند و می شود خاکستر کلاه. در مصرع دوم تشبیه مصرع اول یعنی خاکستر کلاهی ادراک را به رابطۀ بین قمری و سرو حمل می کند. یعنی سرو که نماد آزادکی است و چون شعله ای قد کشیده است ولی بالای آن قمری نشسته است که بال او به رنگ خاکستری است و چون خاکستر بر بالای شعلۀ خوش قامت آزادگی نشسته است. از طرفی دیگر در یک بیت بالاتر باده و بهار و مینا را به سرو بسته است. مینا یعنی شیشۀ می . در قدیم در بطری می را با پنبه می بستند، در این جا سرو به مینا تشبیه شده است و بالای آن هم قمری نشسته است و بال او در مینای می را که سرو و آزادکی باشد بسته است. این نگاره را می توان از زاویه های مختلف نگریست و دید که در یک غزل می توان بیش از چندین کتاب را گنجانید.رابطۀ مفاهیم قمری و سرو مانند رابطۀ گل و بلبل است، ولی با تفاوتی ها. در ردهای تکاملی بلبل و قمری در ردۀ بالاتر از گیاهان و درخت ها هستند، از همین زاویه هم می توان دید که آگاهی حیوانی بالاتر از عالم گیاهان نشسته است. اگر با منطق بیدل به قضیه نگاه بکنید و پرسید : چرا چنین است؟ هر کسی با هر فلسفه ای ممکن است پاسخی متفاوت بدهد ولی اگر بخواهید پاسخ را از منطق بیدل بیرون بیاورید چنین خواهد شد: چون قدرت انفعالی بیشتری دارد. این وارو کردن ترتیب قدرت ها است . اگر قمری می تواند ناله بکند پس در مرتبه ای بالاتر از آگاهی است. سرو که خاموش است و توان ناله کردن ندارد در مرتبۀ پایین تری است. از طرف دیگر قد و قامت آزادی که خاموش است بر زیر زبان گویای قمری می نشیند. همت آزادگی هم صرف آگاهی می گردد. باده را باید در مینا کرد و بر سر آن بال پرواز گویایی را گذاشت . این گویایی همین شعر است. ترتیب قدرت ها در منطق بیدل معکوس نگرش مولانا جلال الدین یا فردوسی است. وقتی گرایش علامه اقبال را به مولوی و عطار می بینیم متوجه می شویم که چرا از نگرش بیدل روی گردان بوده است.
محمدرضا
2014-05-05T13:38:51
و البته برای دریافت مفهوم همین بیت معروف به دشواری از بیدل و همچنین برای اطلاع و آگاهی یافتن از رمز و راز زبان بیدل، مراجعه شو به کتاب: «شاعر آینه ها» تالیف استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی».
محمدرضا
2014-05-05T13:42:08
در بیت هفتم، واژه «ریخت» به اشتباه «ربخت» درج گردیده است؛ اصلاح بفرمایید.