بیدل دهلوی:بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدنهای سرو
❈۱❈
بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو
نالهٔ قمری شد آخر قد کشیدنهای سرو
چیدن دامن درین گلشن گل آزادگی است
کیست تا فهمد زبان عافیت ایمای سرو
❈۲❈
مطلب آزادگیها پر بلند افتاده است
عالمی خم شد به فکر بار ناپیدای سرو
باغبانان قدر آزادی ندانستند حیف
ناله بایستی درین گلشن نشاندن جای سرو
❈۳❈
باده را در دامن مینا بهاری دیگر است
آب دارد آبرو تا میرود در پای سرو
شعلهٔ ادراک خاکستر کلاه افتاده است
نیست غیر از بال قمری پنبهٔ مینای سرو
❈۴❈
بس که موزونان ز شرم قامتت گشتند آب
صورت فواره باید ریخت از اجزای سرو
اینقدر رعنا نمیبالد نهال این چمن
سایهٔ نخل که افتادهست بر بالای سرو
❈۵❈
پای در زنجیر دورش گفتگو آزادگی
بیدل این سطر تکلف نیست جز انشای سرو
کامنت ها