بیدل دهلوی:وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما گردد چوگوهر آبگره درگلوی ما
❈۱❈
وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما
گردد چوگوهر آبگره درگلوی ما
ای دربهار و باغ به سوی توروی ما
نام تو سکهٔ درمگفتگوی ما
❈۲❈
بحریم ونیست قسمت ما آرمیدنی
چون موج خفته استتپش موبه موی ما
از اختراع مطلب نایاب ما مپرس
با رنگ و بو نساختگل آرزوی ما
❈۳❈
ما وحباب آب زیک بحرمیکشیم
خالی شدن نبرد پری از سبوی ما
چون صبح چاک سینهٔ ما بخیهای نداشت
پاشیدن غبار نفس شد رفوی ما
❈۴❈
عمریست باگداز دل خود مقابلیم
ای آینه عبث نشوی روبروی ما
ناگشته خاک دست نشستیم از غرور
چون شعله بود وقفتیمم وضوی ما
❈۵❈
نقاش زحمت خط و خال آنقدر مکش
خط میکشد به سایهٔ موآب جوی ما
تا چند پروری به نفس مزرع امید
بایدکشید خاطر او را به سوی ما
❈۶❈
غماز ناتوانی ما هیچکس نبود
بیدل شکست رنگ برون داد بوی ما
کامنت ها