بیدل دهلوی:نمیگویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو ز قدرت دست بردار آنچه بتوانی شدن آن شو
❈۱❈
نمیگویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو
ز قدرت دست بردار آنچه بتوانی شدن آن شو
برآر از عالم تمثال امکان رخت پیدایی
تو کار خویش کن گو خانهٔ آیینه ویران شو
❈۲❈
جمال بینشان در پردهٔ دل چشمکی دارد
که در اندیشهٔ ما خاکگرد و یوسفستان شو
جنون از چشم زخم امتیازت میکند ایمن
بقدر بوی یک گل از لباس رنگ عریان شو
❈۳❈
به بیقدری ازبن بازار سودی میتوان بردن
گرانی سنگ میزانکمالت نیست ارزان شو
درین محفل به اظهار نیاز و ناز موهومی
هزار آیینه است از هرکجا خواهی نمایان شو
❈۴❈
طریق عشق دشوارست از آیین خرد بگذر
حریفکفر اگر نتوان شدن باری مسلمان شو
ز گیر و دار امکان وحشتی تا کنج زانویی
به فکر چین دامن گر نمیافتی گریبان شو
❈۵❈
هزار آیینه چون طاووس میخواهد تماشایت
بقدر شوخی رنگی که داری چشم حیران شو
به بزم جلوهپیمایی حیا ظرفی دگر دارد
حباب این محیطی در گشاد چشم پنهان شو
❈۶❈
ز ساز محفل تحقیق این آواز میآید
که ای آهنگ یکتایی ازین نُه پرده عریان شو
گر از سامان اقبال قناعت آگهی بیدل
بهکنج چشم موری واکش و ملک سلیمان شو
کامنت ها