بیدل دهلوی:از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو خط جبین غلط خورد آخر به موی زانو
❈۱❈
از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو
خط جبین غلط خورد آخر به موی زانو
آبم درین ادبگاه از شرم غفلت شرم
سر بر هوا نشاید تسلیم خوی زانو
❈۲❈
کو معبد حضوری کز ما برد رعونت
صد حیف پیرگشتیم در جستجوی زانو
هر جلوه را درین بزم آیینه است منظور
تمثال دل مجوبید نادیده روی زانو
❈۳❈
شکر قد دوتایم امروز فرض گردید
عمریست میکشیدم گردن به سوی زانو
مشق دبیر اسرار چندین نشست دارد
اما نمیتوان خواند حرف مگوی زانو
❈۴❈
چون برگ گل به یادت یک صبح غنچه بودم
شد عمر در جبینم خفتهست بوی زانو
زین فکرهای باطل چیزی نمیگشاید
گیرم فتاده باشم سر درگلوی زانو
❈۵❈
بیحاصلان سرا پا اندوه در کمینند
چیزی نروید از بید جز آرزوی زانو
تغییر وضع تسلیم بر غنچه هم ستم کرد
یارب پی چه راحت گشتم عدوی زانو
❈۶❈
بیدل چو موج گوهر در فکر خوبش خشکم
پیشانیام قدح زد اما به جوی زانو
کامنت ها