بیدل دهلوی:بر شعله تا چند نازیدنکاه در دولت تیز مرگیست ناگاه
❈۱❈
بر شعله تا چند نازیدنکاه
در دولت تیز مرگیست ناگاه
صد نقص دارد ساز کمالت
چندین هلال است پیش و پس ماه
❈۲❈
در فکر خویشیم آزادگی کو
ما را گریبان افکنده در چاه
یارب چه سحر است افسون هستی
از هیچ بودنکس نیست آگاه
❈۳❈
بر غفلت خلق خفت مچینید
منظور نازست آیینهٔ شاه
دل صید عشق است محکوم کس نیست
الحکم لله و الملک (لله)للاه
❈۴❈
عمری تپیدیم تا خاک گشتیم
فرسنگها داشت این یک قدم راه
از صبح این باغ شبنم چه دارد
جز محمل اشک بر ناقهٔ آه
❈۵❈
بر طبع آزاد ظلمست الفت
تا عمر باقیست عذر از نفس خواه
ای ناله خاموش در خانهکس نیست
یک حرف گفتیم افسانه کوتاه
❈۶❈
بیدل چه گویم از یأس پیری
چون شمعم از صبح روز است بیگاه
کامنت ها