بیدل دهلوی:چهامکان استگرد غیرازین محفلشود پیدا همان لیلی شود بیپرده تامحمل شود پیدا
❈۱❈
چهامکان استگرد غیرازین محفلشود پیدا
همان لیلی شود بیپرده تامحمل شود پیدا
غناگاه خطاب از احتیاج آگاه میگردد
کریم آواز ده کز ششجهت سایل شود پیدا
❈۲❈
مجازاندیشیات فهم حقیقت را نمیشاید
محال است اینکه حق ازعالم باطل شود پیدا
نفس را الفت دل هم ز وحشت برنمیآرد
ره ما طی نگردد گر همه منزل شود پیدا
❈۳❈
برون دل نفس را پرفشان دیدم ندانستم
کهعنقا چون شوداز بیضهگمبسمل شود پیدا
بهگوهر وارسیدن موجها برهم زدن دارد
جهانی را شکافی سینه تا یک دل شود پیدا
❈۴❈
ره آوارگی عمریست میپویم نشد یارب
که چون تمثال یک آیینهوارم دل شود پیدا
ز محو عشق غیر از عشق نتوان یافت آثاری
بهدریا قطره خونگردیدگم مشکل شود پیدا
❈۵❈
شهیدان ادبگاه وفا را خون نمیباشد
مگر رنگ حنایی ازکف قاتل شود پیدا
سواد کنج معدومی قیامت عالمی دارد
که هرکس هرکجاگمشد ازین منزل شودپیدا
❈۶❈
به رنگی موج خلقی ازتپیدن آب میگردد
کزین دریا به قدریکگهر ساحل شود پیدا
نفس تا هست زین مزرع تلاش دانهٔ دلکن
کهاینگمگشتهگر پیداشود حاصل شود پیدا
❈۷❈
به قدر آگهی آماده ا ست اسباب تشویشت
طبیعت باید اینجا اندکی غافل شود پیدا
درین دریا دل هر قطره گوهر در گره دارد
اگر بر روی آب آید همان بیدل شود پیدا
کامنت ها