گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:خشم را آیینه پرداز ترحم کرده‌ای در نقاب چین پیشانی تبسم کرده‌ای

❈۱❈
خشم را آیینه پرداز ترحم کرده‌ای در نقاب چین پیشانی تبسم کرده‌ای
هر سر مویت زبان التفاتی دیگر است بسکه شوخی در خموشی هم تکلم‌ کرده‌ای
❈۲❈
تا عرق از چهره‌ات خورشید ریز عبرت‌ست چرخ را یک دشت نقش پای انجم کرده‌ای
عقده‌های غنچهٔ دل بی‌گلاب اشک نیست می به ساغر کن کزین انگور در خم کرده‌ای
❈۳❈
گوهر از تسلیم شد ایمن ز موج انقلاب ساحل جمعیتی گر دست و پا گم کرده‌ای
بر حدیث مدعی کافسانهٔ دردسر است گر تغافل کرده‌ای بر خود ترحم کرده‌ای
❈۴❈
ای خیالت غرق سودای جهان مختصر قطره‌ای را برده‌ای جایی‌که قلزم کرده‌ای
موج اقبال تو در گرد عدم پر می‌زند قلزمی اما برون از خود تلاطم کرده‌ای
❈۵❈
بی‌تکلف گر همین‌ست اعتبارات جهان کم ز حیوانی اگر تقلید مردم ‌کرده‌ای
معرفت کز اصطلاح ما و من جوشیده است غفلت‌ست اما تو آگاهی توهّم کرده‌ای
❈۶❈
این زمان عرض کمالت فکر آب و نان بس است آدمیت داشتی در کار گندم کرده‌ای
بحر امکان شوخی موج سرابی بیش نیست دست از آبش تا نمی‌شویی تیمم ‌کرده‌ای
❈۷❈
بسته‌ای بیدل اگر بر خود زبان مدعی عقربی را می‌توانم‌ گفت بی دم کرده‌ای

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۶۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها