گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:گر درین قحط سرایت نکند نان مددی نه جسد رنگ نموگیرد و نی جان مددی

❈۱❈
گر درین قحط سرایت نکند نان مددی نه جسد رنگ نموگیرد و نی جان مددی
سرسری نگذری ای بیخبر از عقدهٔ دل گر ز ناخن نشود کار به دندان مددی
❈۲❈
ای غنی تا اثر انجم و افلاک بجاست کس نمی‌خواهد از اقبال تو چندان مددی
در قناعت همه اسباب به زیر قدم است مور این دشت نخواهد ز سلپمان مددی
❈۳❈
اینقدر باز نگردد در تشویش سوال ازکریمان نرسد گر به گدایان مددی
صحبت بیخردان آفت روحانی بود آه اگر نوح نمی‌دید ز توفان مددی
❈۴❈
حیف از آن بیخبری چندکه با قدرت جاه خاک گشتند و نکردند به یاران مددی
فصل بیحاصلی اشک تریها دارد سنگ شد ابر اگر کرد به نیسان مددی
❈۵❈
اشک بی‌رونقی بخت سیه نپسندید داشت این شام هم از فیض چراغان مددی
گل این باغ جنون حوصله‌ای می‌خواهد بیدل از چاک ضرور است به دامان مددی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۶۷۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجید
2018-06-01T09:57:47
در این بیت کلمه سلیمان اشتباه تایپی دارد. لطفا اصلاح بفرماییددر قناعت همه اسباب به زیر قدم استمور این دشت نخواهد ز سلیمان مددی