گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:خطاپرست مباش‌ ای ز راستی عاری که ‌گر سپهر شوی می‌کشی نگو نساری

❈۱❈
خطاپرست مباش‌ ای ز راستی عاری که ‌گر سپهر شوی می‌کشی نگو نساری
جهان ز شوخی نظّارهٔ تو کهسارست به چشم بسته نظر کن بهار همواری
❈۲❈
قبول آفت هرکس بقدر حوصله است به تیغ می‌کند اینجا طرف جگر داری
چو گل درین چمن از بحر عبرتت ‌کافیست تبسمی‌ که همان چین دامن انگاری
❈۳❈
به رنگ و بو دل خود بسته‌ای و زین غافل که غنچه سان ‌گل پرواز در بغل داری
گره ز کار فروبستهٔ تو بگشاید اگر چو غنچه دل شبنمی به دست آری
❈۴❈
غبار دامن این دشت ناله اندود است قدم دلیر منه تا دلی نیفشاری
به غیر طبع تو کز سجده‌است معراجش کدام شعله که خاکش بکرد همواری
❈۵❈
چنان ز دهر سبکبار بایدت رفتن که بار نقش قدم هم به خاک نگذاری
گواه عاقبت‌ کار ظلم پیشه بس است به خون نشستن نشتر ز مردم آزاری
❈۶❈
ز خواب صبح سر غنچه می‌رود بر باد مده ز دست چو شبنم عنان بیداری
به مزرعی‌ که دلش برگ خرمن آرایی‌ست شکست می‌دروی آبگینه می‌کاری
❈۷❈
به دوش عمر کشی بار این و آن تا چند خوش آن ‌زمان که‌ ز اسباب ‌دست برداری
اگر ز جادهٔ تسلیم نگذری بیدل کند به‌ کسوت موجت شکست معماری

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۲۶۹۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها