بیدل دهلوی:گر لعل خموشتکند آهنگ نواها دشنام، دعاها و بروهاست، بیاها
❈۱❈
گر لعل خموشتکند آهنگ نواها
دشنام، دعاها و بروهاست، بیاها
خوبان به ته پیرهن از جامه برونند
در غنچه ندارندگل این تنگ قباها
❈۲❈
رحمت ز معاصی به تغافل نشکیبد
ز آنسوستگناههاگرازین سوست الاها
فریادکه ما بیخبرانگرسنه مردیم
با هر نفس ازخوانکرم بود صلاها
❈۳❈
گه مایل دنیایم وگه طالب عقبا
انداخت خیالت زکجایم به کجاها
از غنچه ورقهایگلم در نظر آمد
دلسوختبه جمعیتازخویش جداها
❈۴❈
هرجاست سری خالی ازآشوب هوس نیست
معمورهٔ مار است به هر بام هواها
مشکلکه از این قافله تا حشر نشیند
مانند نفسکرد بروها و بیاها
❈۵❈
کو دیرو حرم تا غم احرام توان خورد
دوش هم خمگشت ز تکلیف رداها
نامحرم هنگامهٔ تغییر مباشید
تعمیر نویی نیست درینکهنه بناها
❈۶❈
کسب عمل آگهی آسان مشمارید
چشمهمهکس از مژه خوردهشت عصاها
ای کاش پذیرد هوس الحاح تردد
این آبله سرهاستکه افتاده به پاها
❈۷❈
گر ضبط نفس پردهٔ توفیقگشاید
صیقل زدهگیر آینه از دست دعاها
زین بحر محالست زنی لافگذشتن
بیدلکه ز پل بگذرد از سعی شناها
کامنت ها